زن و دختر جوانی پیرمردی خسته و افسرده را کشان کشان نزد شیوانا آوردند و در حالی که با نفرت به پیرمرد خیره شده بودند از شیوانا خواستند تا سوالی را از جانب آن ها از پیرمرد بپرسد !
شیوانا در حالی که سعی می کرد خشم و ناراحتی خود را از رفتار زشت دختر و زن با پیرمرد پنهان کند ، از زن قضیه را پرسید . زن گفت : " این مرد همسر من و پدر این دختر است
:: موضوعات مرتبط:
داستان ,
پند آموز ,
,
:: برچسبها:
داستان پند آموز | حکایت جالب ,
|
امتیاز مطلب : 218
|
تعداد امتیازدهندگان : 44
|
مجموع امتیاز : 44
:: ادامه مطلب ...